|
روزهای زندگی ما
تو گل سرخیُ من پروانه ... چقَدَر عشق به ما می آید
|
دور زمین طواف کنم تا ببینمش
.
.
سلام دوستهای جان .خوبین؟ چه خبرا؟دلم براتون تنگ شده بووود...ما هم خوبیم الحمدلله
زندگی رو میگذرونیم با بچه داری و خونه داری و شوهرداری و مغازه داری و...
کمد اتاق ریحانه نصب شد. وسیله های خونه تقریبا مرتب شده.فرش های تمیز پهن شده اماااا کابینتُ گذاشتیم واسه بهار یا تابستون...البته همسرجان خودشون میبُرَنُ میدوزن توو این قضیه!منم که مطیع خخخخ
سه دی تولدمون بود. وارد 32 سالگی شدیم...پنجمین تولدم که کنار همسرم و سومین تولدم که کنار دخترم هستم.همسرجان منو شرمنده کرد امسال...دو هفته قبل از تولد برام گوشی خرید و دوباره برام یه انگشتر خرید...
ازونجا که تولد غیر شناسنامه ای همسر 28 آذره،دیگه این چند سال دو تا تولدُ توو یه روز میگیریم.
منم از یه ماه قبل تولد همسر تصمیم گرفتم یه کمربند چرم و یه حوله تَنی که اسم خارجکیشُ نمیدونم برای همسر بخرم.با ریحانه رفتم و از موکارلو کمربند خریدم به ریحانه گفتم به بابایی نگو گفت باشه.بعدش رفتیم مادر و دختری رستوران مهتاب نهار جانانه زدیم بر بدن.وقتی برگشتیم خونه همینکه به همسر زنگ زدیم ریحانه همون اول به باباش گفت:بابا برات کادو خریدیم.حالا ازین طرف من دارم موهامُ میکشم که دیگه ریحانه ادامه نده.ازون طرف همسر غش غش میخندید و میخواست دقیق بدونه چی خریدیم.گفت هرجا قایمش کنی میام یواشکی پیدا میکنم.
خلاصه شب که رسید خونه از همون پارکینگ داد میزد و ریحانه رو صدا میکرد میگفت چی خریدین؟ریحانه هم که باز قول و قراراش با منُ فراموش کرده بود با ذوق گفت:بابا برات کَمَندَن(کمربند)خریدیم.دیگه دیدم همسرجان که فهمیده واسه اینکه کمربند پیدا کنه یه بازی شروع کردیم ازینا که هرچی به شیء مورد نظر نزدیک تر بشی صدای دست زدن محکم تر و بلندتر میشه.کلی خندیدیم.دیگه گفتم ازش استفاده کنه دیگه...بعدش گفتم دوباره براش کادو بخرم دیدم هی گوشی گوشی میکنه و میگه توو اولین فرصت یه LG G4 یا NOTE 4 میخره.منم به خواهرم اینا سپردم که پول میریزم به حسابش که برن یکی ازین دو مدل بخرن واسه همسر تا سورپرایزش کنم.از قضا همون روز که میخواسم پول بریزم به حسابشون توو قرعه کشی فروشگاه نجم یه گوشی ال جی لئون برنده شدیم.به همسر گفتم شانس نداری که.میخواستم برات گوشی بخرم دیگه حالا اینو برنده شدی نمیخرم خخخخ.با خنده میگفت تو کارت انجام بده من اینو آبش میکنم.خلاصه گفتم که حالا فهمیدی میخواستم برات گوشی بخرم دیگه پولُ به حساب خودت میریزم با اونا برو به سلیقه خودت یه گوشی بخر.اونام با هم رفتن و هیچکدوم ازون دو مدل نخریدن بلکه هوآوی p8 خریدن.سه شنبه یک دی خونه ی مامانم اینا مرغ کبابی خریدیم و خانوادم به صرف جوجه کباب دعوت کردیم و بعدشم تولد بازی...مامان و خواهرم یه کیف چرم خریدن برام.خواهرم و شوهرش یه منوپاد دادن به شوهرم.مامانم و بابام یه شارژر و سوکِت گوشی واسه ماشین دادن به شوهرم.دیدین شوهرم بیشتر کادو گرفت؟!خخخ
خلاصه اینم از تولدمون....
میام کم کم به همتون سر میزنم.ممنون واسه تبریکاتتون.دوستتون دارم